یه چیزی بهتون بگم درباره این مدل پسرا و درباره تحولات خودم

ساخت وبلاگ

بچه ها یه چیزو بهتون بگم


میدونم که شوخی میکنین که این درازو برای ما بفرست بلاه بلاه بلا


یعنی منظورم اینه فکر نکنین جدی گرفتم


ولی میخوام یه چیزو بهتون بگم


من هیچوقت پشیمون نشدم به خاطر رد کردن خواستگارای خوبم. 

جایگاهی که دارم الان رو، هیچ کدومشون نمیتونستن به من بدن. هیچ کدوم.


همین قدرت درونی که دارم، باعث میشه آدمای درست و درمون بیان سراغم و حس کنن برای من زیادی هم هستن. ولی من میزنمشون کنار و ندیدیشون میگیرم اگه به خودش خیلی مغرور باشن.


این مدل آدمها که اینقدر به سن و قیافه و قد و موها و نمیدونم مقام اجتماعی و پول و خونه شون مغرورن، اینا آدمایین که بعد از 5 سال زندگی با تو میگن کهنه شدی تو، میرن 5 تا منشی خوشگل و جوون استخدام میکنن و باهاشون رابطه برقرار میکنن.


این پسره داشت خونه شو نشونم میداد پریروز توی اسکایپ


یه خونه خوشگل بزرگ داره (میخوای اون خونه بزرگو بکنی تو کونت؟! وسط اون شهر به اون گرونی؟ پولداره دیگه، مشکلی نداره) که اون اتاق فسقلی کهنه من مایه خجالته براش. ولی اتاق من عشق داره بچه ها، اونو با دستای خالیم ساختم.

اون اتاق کوچولوی کهنه که کفش صدا میده و از ترسم روش راه نمیرم رو با هیچی عوض نمیکنم.

اینجور پسرا اولش میان جلو، یکمی باهات جلو میان، یا ول میکنن میرن یا اگه بمونن منت سرت میذارن.

این اتاق کوچیکمو ازم میگیره، باید برم تو خونه بزرگش و اون خونه هه میشه قفسو کوچیتر از همین اتاقم برام.

نمیدونم این پسره چی داره که اینقدر میره روی اعصاب من

بچه بامزه و شیک و نازیه ها

ولی ایده ال نیست

پسر باید نجابت داشته باشه

باید ادب داشته باشه

باید آدمی باشه که تو هر دفعه که میبینیش ته دلت بگی این آدم بهترین مد جهان هستی هست

من این حس ها رو به این پسره ندارم

البته زوده ها

ولی در کل

اونجوری که باید قلبم براش نمیتپه.

براش اصارار نمیکنم

اگه گند بزنه بهش فرصت جبران نخواهم داد


یه نکته عجیب برای خودم این هست

که من 4 سال قبل

به آسونی میتونستم منحرف بشم و با طرف مکالمه رو ادامه بدم. چون حس میکردم دلشون شاید بشکنه


چند روز قبل، ازم یکی دو تا سوال پرسید، بهش گفتم مایل نیستم جواب بدم. اصرار کرد، گفتم دوست ندارم و لطفا دیگه اصرار نکن

خیلی تعجب کرد


یا مثلا شروع کرد به زدن حرفای بی تربیتی نه که بی تربیتیا، چون که مکالمه پشت تلفن بود و خب میخواست ببینه این دختره یهو بی شعور و دزد و نمیدونم عوضی از آب درنیاد

و بهش گفتم (قبل ازینکه همو ببینیم) گفتم لطفا دیگه با من تماس نگیر

اصلا سکته کرد بچه ها!

خیلی قاطع شدم

خیلی عوض شدم

اجازه نمیدم کسی چرت و پرت پیشم بگه

هرکی که باشه

صلابتم بیشتر شده

باهاش اگه رابطه جنسی برقرار کردم، برای دل خودم بود. نه برای اون.

و ازین قضیه راضیم هستم از شما چه پنهون خیلی حال داد قبلا هم نوشتم.


ولی این همه تغییر رو در خودم ندیده بودم

حسش کردم


خیلی قوی شدم بچه ها


بهش چند بار گفتم من با آدمی که مثل بی ادبها صحبت میکنه حرفی ندارم

بعد همون لحظه یاد این هویج افتادم که همین حرفها رو بهم میزد و من تعجب میکردم که چرا اینجوریه.

ولی خودمم الان اینجوری شدم.

این مریم رو دوست دارم.

این مریم dominant شده. قوی و منطقی شده.

اجازه نمیده هرچیزی رو قالبش کنن.


ولی چرا دروغ بگم

بدنم واقعا نیاز داشت به این رابطه. باید یادم میومد که من یه دخترم. داشت یادم میرفت. خیلی خوشحالم که برقرارش کردم خیلیم حال داد!!!

پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 205 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29