پاییز

متن مرتبط با «نامه 31 نهج البلاغه» در سایت پاییز نوشته شده است

نامه_2

  • جودی آبوت یه بابا لنگ دراز داشت که بهش نامه مینوشت و میگفت کمکم کن! اونام فرداییش سرمیرسید و باهاش حرف میزد و حال دختره خوب میشد (جرویس) من بابا لنگ درازی ندارم که بهش نامه بنویسم و باهاش حرف بزنم. اومدنشو نخواستیم. شانس جودی رو هم ندارم خدا., ...ادامه مطلب

  • دیروز-31 دسامبر 2017_قسمت اول

  • خب من به صورت رسمی یه سال میلای کامل و به اضافه چند روز رو اینجا بودم بچه ها دیروز قرار بود با یه پسر خل و چل بی تربیت پرروی تهرانی که نیمه مرفه بی درد گشادم میزد برم بیرون؟! من اینقدرررررررررر ازش خوف میکردم که واقعااااااااااااااااا گفته بودم زنگ میزنم پلیس چون دیدین اینا ته حلقشون از توی دهنشون دیده میشه؟ خلاصه خر قرار بود پنج بیاد دنبالم، از یه شهر دیگه میومد الاغ یه ساعت و نیم زودتر اومد عمدا! یه ربع قبلش پیام داد که من دارم میرسم!!!! منم که قرار بود یه ساعت آخرو یه لباس تر و تمیز و مرتب بپوشم و بلاخره آدم یه ذره به خودش برسه نشد!  چون خر الاغ زود اومد بچه ها یه سال بود که هیچچچچچچچچچچچچ پسر ایرانی رو ندیده بودم بعد از یه سال! یه پسر ایرانی اونم تهرانی اونم مشکوک به مرفه بی درد بودن سر راه ما سبز شد خیلیییییییییییی شیطون بود یاد شیطنت های پسرای ایران افتادم یادش بخیر یاد اون روزا میفتادم که به پسرای تهرانی میگفتم مرده من با تو نمیخوابه پشت تلفن داشتم به این میگفتم شما پسرای ایران و مخصوصا تهران چرا اینقدر پررو هستین؟ بچه ها خیلی سکوت میکرد که دلیلشو نفهمیدم عین این بود که نشسته سی بار این وبلاگ رو خونده و انتظار این حرفا رو از من داره. چرا؟ چون من هر سری، که برای بار اول توی ایران به پسرای تهرانی میگفتم که شماها داغونین، حتمااااااا قاطی میکردن. حتماااااااااا هویج هم ک, ...ادامه مطلب

  • دیروز_31 دسامبر 2017_قسمت دوم

  • بچه ها هر جنس مذکری منو میبینه میگه تو قد هستی قد غد ghod نمیدونم من واقعا قد هستم؟ قد به کی میگن؟ غد هرچی اکی خب دیروز بعد ازینکه با این پسر درازه رابطه جنسی برقرار کردیم، و بهش گفتم که میبینی الان چرا من همیشه هم خونه ایای کانادایی انتخاب میکنم؟ چون آدم فرهنگ رو خوب میشناسه. و همین شناخت فرهنگ موجب نفوذ در دلها و جا باز کردن در جامعه میشه و من این چند تا پسر غیر ایرانی که دو تا کانادایی هم توشون بود رو رد کردم و با هیچ کس وارد رابطه نشدم تو ولی تو یه روز تونستی. چرا؟ چون فرهنگ ما شبیه هم هست. البته من اینجا از پسرای ایرانی هم آفر داشتم (فقط دو نفر) اتفاقا خیلی بچه های خوبین. ولی ازونا یکیشون شهرستانی و خیلی خجالتی بود و اون یکی جونور بود (تهرانی مزخررف) و کلا ازش خوشم نیومد شبیه کلاه بردارا بود! این الاغ با اون زبون دراز، و با اون پرروییش منو زمین زد. بگذریم. خلاصه به پسر گفتم برو شهرتون یه دو ساعتی طول میکشه برسی شهرتون گفت نه من باید برسونمت اونجا  تازه وقتی ناامید شد از اومدن با من به اون مهمونی و بهش گفتم نمیشه حاجی!  نمیشه نمیتونم ببرمت شبشم نمیام شهرتون خر آقا گفت بیا این مهمونی رو بپیچون همین جوری اینجا شبو بگذرونیم!!! گفتم شاید در فرهنگ تهرانیا این پیچوندن و دقیقه نود زیر همه چی زدن عادی باشه (قبلا با هویج که همون جدی سابق هست آشناتون کردم دوستان وبلاگی) ولی ما شهرست, ...ادامه مطلب

  • آخرین برگ سفرنامه باران

  • متاسفانه زندگی خیلی غم انگیزه. کل پروسه ش هرچی آدم سنش بالاتر میره صبرش بیشتر میشه و زندگی هم البته غم انگیزتر میشه. این فرید محبی یکی از اقوام ماست و این چند روزو اعصاب من خیلی ناراحت بود براش. این پسره سرمهندس نفتکش سانچی. 36 سالش بود. الان خونه پدر و مادرش قیامتهههههههههههه غش کردن بنده خداها بردن بیمارستان اینا میمیرن پول نفتو یه مشت بی پدر و مادر میخورن خدایا ول کن این ماجراها رو بیا کل کره زمین رو بنداز توی چاله ای جایی راحت بشیم. چین بی پدر و مادر رو دیدین هیچ کمکی نکرد؟ جلوی چشم پدر و مادراشون تو پنج روز سوختن. چند تاشون دانشجو بودن. بقیه احتمالا انصراف میدن از دانشگاه., ...ادامه مطلب

  • بعضی وقتا واقعا عنوان خاصی به ذهنم نمیرسه! پست شماره 318

  • داره شب میشه همه رفتند و کسی دور و برم نیست نشستم منتظر سیمولیشنم هستم. ببینم نتیجه چی میشه! من خودم چند تا وبلاگ محبوب دارم که میرم بهشون سر میزنم. ولی حقیقتش واقعا گاهی درک نمیکنم چرا ملت میان وبلاگمو میخونن واقعا به چه هدفی! تو وبلاگ قبلیم, ...ادامه مطلب

  • نامه چارلی چاپلین به دخترش

  • دوست پسرم (سابقم) همیشه بهم میگفت، به قول چارلی چاپلین برای کسی برهنه شو که ارزششو داشته باشه. "به گمان من ، تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست می داری ."اینو به یاد اون میذارم اینجا نامه چارلی چاپلین به دخترش: My girl Now it is night. One Christmas night. All unarmed wars in my little castle slept. Not awake or your brother or your sister. Even your mother now sleeps. Not only woke up zaspalite birds until he came to this polusvetla room. I am far from you! But let oslepeya if even for a moment your portrait has disappeared from my eyes. It was here – on the table here – to my heart. But where are you? There – prikazniya in Paris, of the magnificent dance theater scene Shan h `Elize. I know that, like in a quiet night you hear footsteps, to see your eyes shining like stars in the winter darkness. I heard that your role in this party and light show is the role of Persian Beauty, captive from Tatar Khan. Be fair and dance. Be a star and siyay. But if vaztorzite and, ...ادامه مطلب

  • نامه

  • واقعا برام عجیبه! چرا ادما وبلاگ مینویسن؟! هرچند چرندیات باشه توش! من خودم به شخصه حرفایی که شنونده ندارم براشونو (یا به هر دلیلی دوست ندارم یا کسی نیست که این حرفا رو بشنوه حتی اگه درباره یه نویسنده رمان باشه) رو اینجا مینویسم!   من آخر آخرای کتابMe before you  رو به حدی دوست داشتم (البته همه کتاب زیباست) که تصمیم گرفتم اینجا بنویسم تا اگه یه وقت کسی خوشش اومد بره بشینه کتابه رو بخونه و فیلمه رو ببینه و واسه خودمم بمونه اینجا لوئیزا کلارک میگه: I kissed him, trying to bring him back. I kissed him and let my lips rest against his so that our breath mingled and the tears from my eyes became salt on his skin, and I told myself that, somewhere,,نامه مردم,نامه اداری,نامه نیوز,نامه عاشقانه,نامهای ایرانی,نامهای دخترانه,نامهای پسرانه,نامه نگاری,نامه 31 نهج البلاغه,نامه درخواست وام ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها