دیروز_31 دسامبر 2017_قسمت دوم

ساخت وبلاگ

بچه ها

هر جنس مذکری منو میبینه

میگه تو قد هستی

قد غد ghod

نمیدونم

من واقعا قد هستم؟

قد به کی میگن؟ غد هرچی


اکی

خب دیروز

بعد ازینکه با این پسر درازه رابطه جنسی برقرار کردیم،

و بهش گفتم که میبینی الان چرا من همیشه هم خونه ایای کانادایی انتخاب میکنم؟ چون آدم فرهنگ رو خوب میشناسه. و همین شناخت فرهنگ موجب نفوذ در دلها و جا باز کردن در جامعه میشه و من این چند تا پسر غیر ایرانی که دو تا کانادایی هم توشون بود رو رد کردم و با هیچ کس وارد رابطه نشدم

تو ولی تو یه روز تونستی. چرا؟ چون فرهنگ ما شبیه هم هست. البته من اینجا از پسرای ایرانی هم آفر داشتم (فقط دو نفر) اتفاقا خیلی بچه های خوبین. ولی ازونا یکیشون شهرستانی و خیلی خجالتی بود و اون یکی جونور بود (تهرانی مزخررف) و کلا ازش خوشم نیومد شبیه کلاه بردارا بود!

این الاغ با اون زبون دراز، و با اون پرروییش منو زمین زد.

بگذریم.


خلاصه به پسر گفتم برو شهرتون یه دو ساعتی طول میکشه برسی شهرتون


گفت نه

من باید برسونمت اونجا 


تازه وقتی ناامید شد از اومدن با من به اون مهمونی و بهش گفتم نمیشه حاجی! 

نمیشه

نمیتونم ببرمت

شبشم نمیام شهرتون خر آقا


گفت بیا این مهمونی رو بپیچون همین جوری اینجا شبو بگذرونیم!!!

گفتم شاید در فرهنگ تهرانیا این پیچوندن و دقیقه نود زیر همه چی زدن عادی باشه (قبلا با هویج که همون جدی سابق هست آشناتون کردم دوستان وبلاگی) ولی ما شهرستانیا ازین کارا نمیکنیم.

خلاصه چون دلایلم بسیار شفاف و مبرهن بود و دقیقا ریشه ش رو مورد هدف قرار میداد

تسلیم شد :)))


بعد بهش گفتم که میتونه بره :))) چون دیرش میشه و باید رانندگی کنه. منم آماده شم و برم.

عین این مردای بی کله ایرانی (که البته باز چون من تو ایران بزرگ شدم، دوست ندارم پسرا مثل ماست و هویج نگات کنن و بگن باشه میرم!! البته پسرای کاناداییم هیچوقت نمیگن باشه میرم، زور میزنن که واسن) گفت نه! من میرسونمت!!

گفتم پس انقدر صبر کن که علف زیر پات صبر شه تا من اماده شم احمق.


خلاصه رفتیم چند جا که من بتونم یه چیزی بخرم چون توی کل زندگیم اصلا اتفاق نیفتاده دست خالی جایی برم


اینم یواشکی میگفت بابا بپیچون! بیا خوش بگذرونیم


خلاصه دیگه منو رسوند

و خداحافظی کردیم


رفتم مهمونی


تو مهمونی مطابق معمول

تمام متاهل ها نشسته بودن 


و بنده تنها مجرد بودم


بچه ها ما دختر مجرد نداریم، ندیدم یعنی و اگه مجردی هم هست رفته آویزوون یه پسر ایرانی شده و تموم


این پسره یه چیزایی از محافظه کار بودن دخترای ایرانی میگفت که من واقعا نمیتونستم باور کنم.


خیلی تعجب کردم.


خلاصه رفتم مهمونی


بچه ها اینقدررررررررررررررر خوش گذشت.... من تمام 6 ساعت رو فقط داشتم میخندیدم


یه عالمه بازی کردیم

یه عالمه


یه عالمه خندیدیم


همشون شهرستانی بودن و دو تا ازونا خانوماشون تهرانی بودن که البته چون شوهرشون شهرستانین، دیگه ادبشون کردن :)))

خیلی خانومای خوبی بودن و کرور کرور ادعای دخترای ایرانی رو نداشتن و حال میکردم باهاشون. واقعا زن های خوبی هستن.


خلاصه


کلی بازی کردیم و خندیدیم و خوردیم!


و اومدیم خونه هامون


این پسره امروز اولش یکمی چت کرد

چند ساعت بعدشم زنگ زد

و داشت روانا منو آماده میکرد که خانوم شما قراره حالا حالا رابطه داشتی با ما یکیش همین جمعه ای هست که میاد

چون خدا رو شکر گرفتاره، کار میکنه و خیلیییییییی تر و فرز و سر و زبون دار و زرنگه و کارای خوبی پیدا کرده! من خیلی تعجب میکنم تو این مملکت آدم حسابیاش نمیتونن همچین کار خفنی رو پیدا کنن که ایندر احترام و عزت و درامد خوب هم داره، این چجوری پیدا کرده. ولی زبون داره هاااااااااااا

درازم هست

درازا اعتماد به نفسای بالا دارن متاسفانه.


اون آخر آخرا

صابخونه (همین دوستم) اومد از همه مون اجازه گرفت و گفت اگه اشکالی نداره میخوام عکس بگیرم که هم برای خانواده م بفرستم هم برای شما


یادتون هست میگفتم اون زوج تهرانی تو مهمونی قبلی اومدن تو و یه ریزززززززز با این دوربین بزرگا از همه عکس گرفتن بدون اجازه؟


هیچ کدوم از زوج های شهرستانی تو اون مهمونی و این مهمونی اینکارو نکردن.


میگم، این حس خودبرتر بینی، کوروش کبیر و داریوش کبیر و ابی و نمیدونم ایران مالک تمام کشورهاست و نمیدونم ایران فقط تهران و تهرانیا ضریب هوشیشون بالاست و بلا بلا بلا، این .... خوریها (دارم مودب میشم باز) مال تهرانیاس فقط. اصلا یه جوری حرف میزنن انگار تمام جهان ارث ننه ایناس. بابا تو از هم شهریات فراری هستی. من ندیدم پسر تهرانی سراغ دختر تهرانی بره. مگه چی بشه... مگه تو سن 23 سالگی باشه که بچه ن هر دوشون و نمیفهمن. اینقدر که این جماعت همدیگه رو خوب میشناسن. دخترای تهران زن شهرستانیا میشن معمولا، پسراشونم سعی میکنن دختر شهرستانی بگیرن. این رو من بارهااااااااااا بین دوستای محمد دیدم


همیشه هم یه خز و خیل تهرانی بین دوستاش پیدا میشد که بخواد با من بریزه رو هم و همه پسرای تهرانی میخواستن خواهرای داغونشونو به زور قالبش کنن، منتها محمد یه نفرت ذاتی ازینا داره :)))) 

ولی بچه ها

از شماها چه پنهون

این پسره اینجوری به نظر نمیرسه

این خیلی حساب شده کار میکنه و همین مشکوکه

من ازین یه رفتار اونجوری مزخرف ندیدم دیروز

یه سوتی نداد

یه دونه جمله نگفت که حالم به هم بخوره

خیلی مشکوکه

انگار خبر داره چی تو دل من میگذره

انگار نشسته همه سناریو ها رو تمرین کرده

نمیدونم

پسر بانمک و دوست داتشنی ای به نظر میرسه

چرا دروغ بگم

ازش خوشم میاد :)))



ولی فقط خوشم میاد

میشه آدم وقتای خوبی رو باهاش بگذرونه

میتونه دوستت بشه

منم همینو میخوام

من شوهر نمیخوام.

یه دوست/پارتنر خوب میخوام


راستی 

اینم فقط لیسانسشو ایران بوده و اونم دانشگاه تهران خونده، رتبه شم خیلی بالا بوده

ولی اصلا بهش نمیاد خرخون باشه


خلاصه من جفت آدمایی که باهاشون رابطه داشتم هر دو دانشگاه تهرانی بودن

شتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

Shitttttttttttttttt


بگذریم.

پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 228 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1396 ساعت: 12:29