کاموا

ساخت وبلاگ

دو روز بعد قراره با هم رابطه برقرار کنیم :)))))))))) بچه ها :)))


خیلی خوشحالم یه جورایی

من نه واسه محمد نه واسه دراز همچین اشتیاقی نداشتم که با این دارم.


تازه دیشب بهش گفتم که با آدم دیگه در ارتباط بودم. یکمی دنیاش به هم ریخت ولی بعدش فوری گفت (یعنی اصلا نذاشت به ده ثانیه بکشه) اشکالی نداره. اینم بخشی از پروسه رشد تو هست و حتما برات لازم بوده که اینکارو کردی. ولی بچه ناراحت شد :(( ولی خب من بهش تعهدی نداشتم و رابطه ای نداشتم. و تازه اونوقتا بحثم باهاش کرده بودم و کلا جوابشو هم نمیدادم.

دوسش دارم!

خیلی وقته دوسش دارم!


بچه هااااا

ازش خوشم میاددددد


یه سال و خورده ایههههه



راستی

خبر دارین که من تا الان اندازه دو برابر یه فوق لیسانس کار کردم؟ و کلی نتیجه و داده دارم؟ ولی خب میخوام بیشترم کار کنم که بادستای پر برم بیرون. البته پدرم دراومده ها. واقعا یه سال و یه ماه و خورده ای یه ریز کار کردم.


راستی

رفتم شنبه با هم خونه ایم کاموا خریدم

که ببافم!

نه که به صورت جدی

به صورت تفریحی هر از گاهی برای خالی شدن مخ.


میخواستم یه شال گردن ببافم

هم خونه ایم گیر داد که یا پتو بباف! یا پیرهن کاموایی!!

گفتم اکی پیرهن کاموایی میبافم.


حالا براتون عکسشو میذارم یکمی که جلو بره. یه کاموای رنگی رنگی خریدم :))


پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 232 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 4:39