پست 460

ساخت وبلاگ
ادامه پست قبلیم:
من 11 ماه نتونستم دستگاه های آزماشگاهمون رو خیلی عادی مثل بقیه همکارامون استفاده کنم.
میدونین چرا؟
چون همین پسره که شرح حالشو نوشتم تو پست قبلی اجازه نمیداد!
میگفت چرا تو اصلا باید دستگاه استفاده کنی؟!
میتونستم برم به استاد بگم و شر درست کنم
چون همکارام میگفتن برو به استاد بگو که این آدم اذیتت میکنه
من نرفتم.
خیلی ساکت و با آرامش یواشکی از دستگاهها استفاده کردم.
و کون پسره سوخت که هیچ، یه بار که پرسید که برنامه ت برای استفاده از دستگاهها چیه، جلوی چند تا از دانشجوهای دیگه بهش گفتم اگه تو مسئله نسازی و اجازه بدی منم سهمی داشته باشم از استفاده ازین دستگاهها بله میخوام به آزمایش ران کنم.
و خفه شد!
و بعد ازون خفه شد کلا!

الانم ممکنه بیاد فضولی کنه یا بخواد گیر بده

ولی خب من میدونم بدبخته
ذاتا بیماره


وجه مشترک همه این 3 نفر و آدمای مشابهشون که دیدم اینه که حالا به هر دلیلی ا زخانواده شون طرد شدن. یعنی انگار یه کاری کردن که خانواده شون ازشون قطع امید کردن
و بعدی اینه که به شدت ترسو و عصبی هستن.
و بعدی اینه که پرروئن. یعنی اگه رو بدی میخوان کل ازمایشگاه، کل خونه، هرچی، حتی بدنت رو تصاحب کنن اونم با موش مردگی البته. یعنی کسی نفهمه.

در کل تشابهات قیافه رو جدی بگیرین.
نه که تشابه قیافه نه، اونی که تو پست قبل گفتم رو جدی بگیرین.
اون مستقل از nationality هست. حتی مستقل از gender هست.
نتیجه تجاربم تو چند تا کشوره. 
پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 230 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 11:58