ترس- ما ایرانیا

ساخت وبلاگ

دیروز یکی از خانم های ساکن تورنتو (که قراره برم پیش و با هم کافی بزنیم و بچرخیم و رفاقت رو قوی تر کنیم)

برام اینو فرستاد و به دلم نشست و گفتم واستون بنویسم:


ما ایرانیها یک ترسی داریم که همزاد ما است،

یعنی از روزی که به دنیا می آییم با ما همراه است


و وقتی خارج از کشور میآییم این ترس بیشتر به چشم می آید

و تا مدنی اذیتمان میکند


بعد کم کم با زندگی در فرهنگ حدید این ترس برطرف میشود


این ترس یک نگرانی کلی از عدم پیشرفت کارها، احتمال وقوع مشکلات و مسائل پیش بینی نشده، بروز ایراد در سیستم کاری، عدم دریافت به موقع نامه های مهم، از دست دادن مهلت های مهم، کمبود منابع، بدشانسی، و دهها مورد دیگر است.

استرس در چهره مان موج میزند، نکند فلان اتفاق بیفتد، نکند فلان کس در مورد فلان مسئله فلان جور فکر کرده باشد و...


بیشتر این ترسها فارغ از منشآ های روانی درونی ناشی از زندگی در شرایط نابسامان و لرزان فرهنگی اقتصادی محلی هست که در آن رشد کرده ایم و بزرگ شده ایم.


یکی از کارهایی که غربی ها کرده اند این است که:

ترس را به طور کلی از جامعه حذف کرده اند

بچه 4 ساله نمیترسد که اگر در سوپرمارکت دستش خورد به باکس شکلات ها و ریخت کف زمین کسی دعوایش کند

یا اگر روی لبه قفسه ها رفت کسی نگاه بدی به او بکند،

همین بچه بزرگ میشود

بدون احساس گناه

وقتی نوجوان است باب میلش لباس میپوشد و مدل مویش را آرایش میکند

جامعه به بهانه های واهی با آدمها درگیر نمیشود


این نوجوان رشد میکند

در دانشگاه هیچ ترسی ندارد


حرفش را و هنرش را ارائه میدهد

و باز رشد میکند

ترسی ندارد که باید مواخذه شود


خودش است

نقش بازی نمیکند


عاشق که میشود به طرف مقابل میگوید دوستت دارم

واهمه ای ندارد (بینی بین الله من این یه مورد رو هیچوقت نداشتم!)


....




جامعه ای که آدمهایش میترسند جلو نمیرود

در جا میزند


...





پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : ایرانیا, نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 221 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 11:58