327-هدف از وبلاگ نویسی، کلاسهای تی ایی

ساخت وبلاگ

واقعا نمیفهمم چرا مینویسم؟!


حتی فرض کنین چرت و پرت...


چرا مینویسم؟!


چرا بعضی آدما نوشتن رو دوست دارن؟!


چرا دوست دارن مخاطب داشته باشن؟!


مگه دور و بریاشون بسشون نیست؟! 

این طفلک دوستم مگه کافی نیست؟!

البته من خودم اعتراف میکنم که اونطور که باید از طرف بچه های علم پایه ارضا نمیشم و برای همین دوستام اکثرا غیر علوم پایه این.


یه جور انرژی هست، که اونو از بچه های ساینس نمیگیرم.


من خودم variety رو دوست دارم.


ولی خب کلا، با بچه های جامعه شناسی و ادبیات و تاریخ بیشتر از همه میجوشم، 

بعدش با بچه های تیچینگ و ام بی ای و مدیریت و اینا

بعدش بچه های مهندسی

بعدش علوم پایه!


@@@@


امروز تو کلاس تیچینگ، داشتیم صحبت میکردیم و میخندیدیم


بهشون گفتم میدونین وقتی من رسیدم مهم ترین دغدغه م چی بود؟


چون چند روز بعد از روزی که پامو گذاشتم اینجا، من تی ای کردن برای یه سری کلاس مختلف!

یعنی توی اون کورس به هیچ احد الناسی اونقدر آزمایش، پراکتورینگ، تصحیح ریپورتهای مختلف که یاد گرفتن هر کدوم کلی وقت میخواد نمیدن، اینطوری بود:

اکی ببینیم چی باقی مونده، همه رو بدیم به این دختره!

البته اینا رو نگفتم بهشون، به شما میگم.


خلاصه،

یادمه یکی از مهم ترین دغدغه های من (مهم ترینش) این بود که، بدن مریض و سرما خوردمو ول کرده بودم، همه چی رو بی خیال شده بودم، نشسته بودم یاد میگرفتم که چطوری به اینا بگم که پیپتو چطوری استفاده کنن:

push it once

push it all the way

اولی یعنی یه بار فشارش بده

دومی یعنی تا تهش فشارش بده

پیپتو وقتی میخوایم پر کنیم اینجا یه بار فشار میدیم

خالی میکنیم تا تهش.

خلاصه همین برای من کنار چند تا جمله دیگه مسئله بود!!!


چند وقت قبل وقتی داشتم به این دختره که تازه ملحق شده به گروهمون یادش میدادم، یه لحظه یاد این قضیه افتادم، گفتم الان با همه وجودم تماشا میکنم که درست فشارش بده، ولی اون موقع همین جمله وحشتناک سخت بود!

و کلی خندیدم!


زندگی همینه

تو زندگی چیزای جدید یاد میگیریم.

***


آرزوهای من تمومی نداره!


میخوام این کریسمسو برم مثل جودی پیش یه خانواده کانادایی (از دوستام):



اینجوری با دوستم بزنم بیرون، تو ایوون آواز بخونم!


و باریدن برفا رو تماشا کنم!


:)



و تبریک عید کریسمس بخونم!!



شمع هم روشن کنیم!!!!



راستی بچه ها


میدونستین من بافندگی خیلی دوست دارم؟!


و تو بچگی کاموابافی میکردم تا همین آخرای لیسانسم؟!


و همین گوبلن دوزی؟!



هنوزم تابلوهام رو دیوار خونه هست...



هنوزم یه فولدر گنده توی لپ تاپم دارم که پر هست از عکسای مربوط به بافندگی


اون موقع ها که اینترنت نبود من ژورنال داشتم واسه کاموا بافی!


یادش بخیر!!!



پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : کلاسهای, نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 194 تاريخ : شنبه 29 مهر 1396 ساعت: 3:09