کلاسای تیچینگ و تی ایی

ساخت وبلاگ

یه چیزی که من درباره بیان دوست دارم


اینه که easy to work هست.

خیلی راحت میشه باهاش کار کرد.


بلاگفا، که دیگه الان بابابزرگ شده هم همینجوری بود.


امروز روز پس از تعطیلات سه روزه هست.

مطابق معمول کسی نیومده!

منم گفتم تا این سیمولیشنم داره ران میشه بشینم یکمی بنویسم.


اینجا

یه سری کلاسا رو میرمو تهشم گواهی نامه و سرتییکیت میدن

که مخصوص تی ایی و تیچینگ هست.

ایینجوریه که مثلا هشت جلسه دو ساعته هست، تو میری همه رو، دو تا پرزنتیشن هم باید ارائه بدی مثلا،

بعدش بهت یه سرتیفیکیت میدن.


بله، منم آدمم! منم رتیفیکیت دوست دارم و اون گواهی آخری که میدن واقعا انرژی میده به آدم.


ولی بیشتر ازون، میدونین چرا من میرم اینجور جاها؟


چون کمک میکنه دوستای غیر ساینسی (به غیر از علوم پایه) پیدا کنم.


باعث میشه فرهنگ کانادا رو یاد بگیرم


باعث میشه که بدونم که تو هر موقعیتی باید چیکار کنم.



باعث میشه که روش های درس دادنم رو بهتر کنم.


تو گروه شیمی و بیوشیمی، تی ای کارش همراهی کردن استاد نیست

تی ای خودش مسئول آزمایشگاه هست و به 24 نفر دانشجو درس میده و برگه شونو صحیح میکنه و معلمشونه.


هر سکشن رو چهار و نیم ساعت در نظر بگیرین.

برای دانشجوها سه ساعت و ده دقیقه هست، برای ما چهار و نیم ساعت چون ما باید قبل و بعدشو اونجا باشیم.


خلاصه اینطوریه



تو این کلاسا چیزای مختلفی یاد میدن.



اولین چیزی که یادمون دادن این بود که فرهنگ کانادا invidualist هست.

یا low power ditance هست.


این چیزا خیلی بهم کمک میکنه. کمک میکنه جامعه رو بهتر بشناسم و بهتر ارتباط برقرار کنم.


کمک میکنه که بتونم دوستای خوبی پیدا کنم و دوستامو گلچین کنم.


این رو من خیلی دوست دارم.

برای همینه که این کلاسا رو شرکت میکنم.


هر یه ماه و نیم تقریبا یه دوره میذارن، و هر دوره با دوره قبلی متفاوت هست.


یعنی content هاش تفاوت داره.


در نتیجه آدم هر سری چیزای جدید هم میتونه یاد بگیره.


مدرسای ما خودشون استادای دانشگاه یا آدمای بسیار کارکشته و حرفه ای در این زمینه هستن.



کسانی که میان این کلاسا رو، حداقل دارن سعیشون رو میکنن که یه کاری برای ایندشون بکنن

و این اونا رو از ادمای الکی پلکی جدا میکنه.



برای منی که ترم سومی هست که تی ایی میکنم، و قبلا سابقه درس دادن داشتم، این کلاسا گاهی واقعا چیز جدیدی ندارن.

ولی جوش خوب هست.


و خیلی دوست دارم اون جو رو.


حتی اگه هفته ای یه بار باشه


کاملا فاصله میگیرم از بچه های خودمون و از جو دپارتمان و میرم اونجا و به استاد مربوطه هم میگم که چقدر برای من این کلاسا جذابیت داره.


تو این کلاسا، پرزنتیشن های ما ضبط میکنن و بهمون میدن که نگاشون کنیم و بازبینی کنیم و اصلاح کنیم خودمونو.


اون رو من خیلی دوست دارم!


هم تمرین میشه برای سمینار خودم

هم برای پرزنتیشن های گروپ میتینگم


هم برای تدریس به undergrad ها


هم اینکه من کلا درس دادن و پرزنت کردن رو دوست دارم!



ضمنا زبان آدم هم عالی میشه...


خیلی فرق میکنه!


من زبان انگلیسیم هر رو زداره بهتر میشه


یه دلیلش اینه که همش توی کامیونیتیهای مختلفم


محدود به ایرانیا نکردم خودمو


محدود به گروهمون و دپارتمان نکردم خودمو


به شماها هم همینو پیشنهاد میکنم.


حالا هفته دیگه یه پرزنتیشن دارم،

من تو این دانشگاه بالای پونزده تا پرزنتیشن داشتم تا الان!


مخصوصا، استادم (سوپروایزرم) علاقه خیلی زیادی داره که من خیلی پرزنتیشن ارائه بدم.


مثلا، اگه همه اعضای گروه تو این نه ماه، دو تا پرزنتیشن داشتن، من شش تا داشتم!


بچه ها میگن چون تو هیجان زده هستی درباره موضوع ریسرچت و به راحتی میری پای تخته سیاه و همزمان با ارائه دادن پرزنتیشن هی مینویسی و توضیح میدی، استاد ذوق میکنه و بیشتر صحبت میکنه.


ولی خب، هدف از گروپ میتینگ پرزنتیشن مگه غیر از اینه؟



ما یه عضوی اینجا داریم، این آدم نه خودش موضوع ریسرچشو میفهمه، نه پرزنتیشنشو میفهمه، نه بقیه چیزی میفهمن! همه چرت میزنن.


در عوض وقتی پرزنتیشن من تموم میشه، یکی دو تا از بچه ها میان بهم میگن که هر باره یه عالمه چیز جدید یاد میگیرن.


در کل اینو فهمیدم، تو این دنیا، باید هدف گذاری کنی و براش بجنگی و در عین اححترام به همه، به حرف هیچ کس خیلی بها ندی.


همین.







پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 211 تاريخ : دوشنبه 24 مهر 1396 ساعت: 8:12