به یاد دوستای ایرانم

ساخت وبلاگ

من اینجا گاهی

دلم خیلی خیلی خیلی برای دوستای ایرانم تنگ میشه

توی گروههای بسکتبال و خوشنویسی تلگرام و بقیه دور همی ها هستم.

ازشون گاهی میپرسم که چیکارا میکنن.

یکیشون داره همچنان کار میکنه.

یکیشون میخواد لیسانسشو بگیره و برای ارشد بخونه، 

یکیشون داره برای کنکور میخونه!!

یکی داره از شوهرش طلاق میگیره.

یکیشون با شوهرش اشتی کرد و طلاق نگرفتن.

یکیشون یه مدت دانشگاه ازاد درس میداد، الان بیکار و علاف میچرخه و دنبال کاره چون اون دانشگاه ازادو بستن!!! به دلیل تشکیل نشدن کلاسا. چون پروفسور احمدی نژاد و فیلسوف روحانی ظرفیت دانشگاههای سراسری رو زیاد کردن.

یکیشون بانک کار میکنه. با پارتی خفنی استخدام شد.

یکیشون خاله ش داره یه ارایشگاه میزنه، میخواد اونجا مدیریت کنه.

یکیشون میخواد ارشد بخونه.

و خیلیای دیگه.

خیلی ازینا میخوان ازدواج کنن.

یکیشون یه ساله داره برای یه شرکت مهندسی مجانی کار میکنه که بعدش نگهش دارن.

متعجبم که مینیمم هفت نفر از دوستام میخوان برای فوق بخونن!

میدونم! دوستام عادی بودن. خودمم عادیم.

ولی در عوض با هم شاد بودیم.

با هم خوشحال بودیم.

با هم روزای خوشی رو سپری کردیم.

خوشبخت بودیم کنار هم.

وقتی روی جدولای خیابون راه میرفتیم شاد بودیم

وقتی کلاسمون تموم میشد و میومدیم بیرون که بریم خونه هامون شاد بودیم

وقتی میرفتیم خرید شاد بودیم

یادمه یه بار قبل ویزای کانادا گرفتن رفتم با دوستم بیرون، چمدون و لباس خریدیم، بعد برگشتم خونه و یادمه از لباسا و چمدونم عکس گرفتم واسه جدی و بقیه فرستادم.

با کوچیکترین چیزا شاد بودیم! شاد بودیم!

درسته که اگه اونجا میموندم هیچییییییییی نمیشدم! هیچی!! باید کنج خونه مثل همینا میشستم که شوهر کنم، یا ته تهش میرفتم سر کار ماهی 500 میدادن و کرایه مو هم باید از بابام میگرفتم.

ولی میخوام بگم هر وقت یاد گذشته میفتم خوشحال میشم.

خیلی خوشحال میشم.

ازینکه این دوستا رو دارم خوشحالم.

ازینا که با این ادما روزای خوبی رو سپری کردم خوشحالم.

دیدی یه روزایی تو زندگیت هست که تو توش شاد و شاد و شادی؟

من ازین روزا داشتم.

اینجام همین چیزا رو دارم میسازم.

دوست دارم یه روزی دوستای ایرانم دوستای کانادامو ببینن، با هم دوست شن...

همه دوستام دور هم جمع شن!

دوست خوب، نعمته.

دوستی که با فکر کردن بهش تو حالت خوب شه نعمته. من ازینا دارم. من از دوست شانس اوردم همیشه. خدا همیشه سر راهم ادمای خوب گذاشته. باور دارم که شانس اوردم. اینجا همینطوری که میریم سمت اخرای بهار و اوایل تابستون من بیشتر یاد ایران میفتم چون تو بهار و تابستون و پاییز ما خیلییییییییییی میرفتیم بیرون...

این پستو به یاد دوستای ایرانم میذارم. جاشون همیشه تو قلبمه.

+ اگه غر غر زدنای جدی نبود من به سختی میرسیدم به اینجا، اگه داد و بیداداش نبود من خیلی سخت میتونستم به فانتزیام جامه عمل بپوشونم. با اینکه ادم بسیار بی منطق و نق نقو و گندی هستی، ولی ازت ممنونم. تو بدون شک فراموش نشدنی هستی.



پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 201 تاريخ : شنبه 30 ارديبهشت 1396 ساعت: 5:36