درباره کار-فیلم-فانتزی-کانادا، کایرا نایتلی

ساخت وبلاگ

بزودی سری جدید تی ای شدن من دوباره شروع میشه برای این ترم.

و از قضا خیلی فشرده تره!

و رسما به فنا میرم!

و با اینکه از طرف دانشگاه به اساتید ما سپردن که به ما هیچ تکلیفی ندن ولی من همچنان دارم به یه دختری درس میدم تو ازمایشگاه، و خودم پرزنتیشن دارم! و کلی ریسرچ!!!

این تی ای ییم، موضوعش یکمی با ریسرچم بیش از اندازه فرق داره!!!

کاملا شیمی آلی هست!!!

ولی خب ساده هست ازمایشا.

ولی تعداد دانشجوها خیلی خیلی زیاده تو ازمایشگاه (نزدیک 30 نفر) و ما باید دو نفری یه ازمایشگاه گنده رو اداره کنیم.

با کلی تصحیح گزارش کار ازمایشگاه و کلی کار دیگه.

و Proctoring

قسمت مراقب امتحان موندن سخت ترین قسمت تی ای شدن هست.

من شش تا دارم، که یکیش رو رفتم. مونده 5 تا پراکتورینگ، هر کدوم رو چهار ساعت در نظر بگیرین و با کارای قبل و بعدش 5 ساعت.

مصییبته!

ولی خب تموم میشه

اینو دوست دارم که قراره دانشجوهای جدید ببینم.

خیلی خوشحالم.

اداره کردن کلاسو دوست دارم.

درس دادنو دوست دارم.


اینکه یه موضوع پیچیده رو ساده کنم و به بقیه یاد بدم رو دوست دارم.


امروز دوستم دعوتم کرده بود تو خونشون برای پارتی (دوست من جنس مونثه و اروپاییه).

حال نداشتم برم. حقیقتش چون 5 روز هفته رو همش کار میکنیم و هر جمعه میریم گروپ لانچ یا همون ناهار دسته جمعی با اعضای گروه دانشگاه و خیلی خوش میگذره، شنبه ها دوست دارم یا برم دانشگاه کار کنم، یا اگه قراره بمونم خونه بمونم خونه! این شنبه خونه موندم، چون دارم کتابا و lab manual تی ای شدن رو میخونم و فیلمای safety in labs رو میبینم دیگه موندم خونه. 

از طرفی جمعه پرزنتیشن دارم!!! و دارم سیمولیشن هامو ران میکنم و اون ازمایشایی که انجام دادم تو طول هفته رو (این قسمت تجربی هست و در ازمایشگاه انجام میشه) رو انالیز میکنم موندم خونه. دوست دارم یه روزم مال خودم باشه. با خودم باشم. با خانوادم و دوستام صحبت کنم. فکر کنم. فیلم ببینم.

من دوست ایرانی نزدیک ندارم اینجا. همه یا کانادایین یا مال کشورای خاورمیانه هستن.

نه که از ایرانیا بدم بیاد نه.

دوست ندارم مثل همه ایرانیا که از اول میپرن توی کامیونیتی و بعد دو روز جنگ میکنن و بعدش منزوی میشن چون نه دوست ایرانی دارن نه از اول با خارجیا چرخیدن باشم. دوست دارم دوستای ایرانیمو به تدریج پیدا کنم و با شناخت. و اتفاقا الان با دو تا دختر دوست شدم. ولی نه نزدیک. ولی تخمین میزنم که تا سه ماه اینده بتونیم دوست تر هم بشیم.

یادمه اوایل که اومده بودم اینجا هرکی دعوتم میکرد میرفتم جنشنون یا خونشون یا توی کلاب باهاشون. که ببینم کانادا چجوریه، کی هست کی نیست!!! ولی خوشحالم که زندگیم الان به جایی رسیده که خودم انتخاب میکنم با کی برم بیرون و کجا برم.

این حسو دوست دارم.

در شرف دوست صمیمی شدن با یه دختر کاناداییم. خیلی دختر خوبی به نظر میرسه. خدایا بعضی دخترا چقدررررررررر خوبن!


امروز تصمیم گرفتم فیلم fences رو ببینم که نامزد اسکار 2017 بود، خوشم نیومد، یه ساعتشو دیدم ولی بقیشو نه. از Arrival که ابدا خوشم نیومد. فیلم اینقدر ضعیف!!! اینو برا چی نامزد اسکار کردن!!! یه تخم مرغو رنگ کردن اونجا گذاشتن به عنوان سفینه!!!! 

گفتم بشینم یه فیلم به اسم Laggies ببینم که مال 2014 هست و نامزد هیچی هم نشده.

برای دل خودم ببینم.

وقتی فیلمی رو برای دل خودم میبینم خیلی روم اثر میذاره

مثل کتابی که برای دل خودم میخونم نه افتخاراتی که داشته

مثل ریسرچایی که ادم با علاقه انجام میده و توشون موفق میشه

مثل کسانی که واسه دل خودت دوسشون داری

مثل فیلمایی که برای دل خودم دیدم

مثل seeking a friend for the end of the world

مثل detachment

gone girl

and so forth

خلاصه

همون لحظات به ذهنم خظور کرد

که خدایا

اگه کایرا نایتلی نباشه

اگه اما استون نباشه

من فیلمای کی رو ببینم؟! این دو بازیگر واقعا و واقعا محبوبن برای من.

به اضافه Steve Carrel

مثل راسل کرو!!

اگه اینا نباشن

من فیلمای کی رو ببینم!

اگه هنرپیشه محبوب پیدا نکنم؟!!!

فیلمای کایرا نایتلی خیلی خیلی خیلی رو من اثر گذاشتن

ازینکه یه روزی هنرپیشه های محبوبم، کارگردانای محبوبم، نویسنده های محبوبم تموم شن ناراحتم!




پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 234 تاريخ : يکشنبه 24 ارديبهشت 1396 ساعت: 22:45