Bree Van de Kamp

ساخت وبلاگ

امروز میخوام درباره یکی از کاراکترای دوست داشتنی و محبوبم، Bree Van de Kamp یکی از چهار زن نقش اول سریال Desperate Housewives یا همون زنان وامانده بنویسم.

حقیقتش من شخصیت Bree رو بیشتر از همه زنهای اون فیلم دوست دارم. 


قبل از معرفیش، اینو بگم که وقتی "بری ون دی کمپ" رو گوگل کردم، کمپ اعتیادهای تهران و روابط نامشروع! در اونها، اولین لینکهایی بودن که اومدن بالا. یعنی تو ایران انگار هیچ کس این زن رو نمیشناسه یا حداقل درباره ش ننوشته!!!

ولی ملت دونه دونه هنرپیشه های ترکی و نمیدونم کره ای رو خوب میشناسن و تک تک برنامه GEM و فارسی وان رو قورت دادن!!!

خوشحالم که تلویزیون تماشا نمیکنم!!!

بگذریم!


درباره Bree:

Bree Van de Kamp (also known in the series as Bree Hodge and Bree Weston) is a fictional character and one of the four protagonists on the ABC television series Desperate Housewives. She is played by actress Marcia Cross, who has received multiple awards and nominations for her portrayal, including an Emmy Award nomination, three Golden Globe Award nominations, and two Screen Actors Guild Awards. Cross' portrayal of Bree has been widely praised by critics and fans.

Bree Van de Kamp is one of the four main protagonists in Desperate Housewives. Bree grew up in Rhode Island when her father married a woman named Eleanor, after her mother's death, with whom she did not get along. In order to escape her stepmother's demands, Bree left for Lake Forest College near Chicago. Bree also mentioned on one of Eleanor's visits that she had to work for every kind word she ever was given from her step-mother. Bree met Rex Van de Kamp at a meeting of the Young Republicans. After they graduated, they married and had two children, Andrew and Danielle, and moved to Fairview.

Bree is recognized for her perfectionist attitude and work ethic, which at times border on neurosis and obsessive–compulsive disorder. While the writers have shied away from an official diagnosis, the character is recognised as suffering from obsessive–compulsive personality disorder. The character herself refers to her "quirks" in terms of anal retentiveness but Rex once mentioned it by the name. Bree's perfectionism may stem from when her mother was killed in a hit and run: a 10-year-old Bree cleaned her blood off the road outside the house. She said that once everything was spotless, she felt much better.

حالا هرکس که حوصله داره بشینه اینا رو بخونه!

خلاصه فارسیش هست:

بری ون دی کمپ، دو تا فرزند تنی داره، به اسم های اندرو و دنیل، همسرش رکس ون دی کمپ بود که به خاطر عارضه قلبی تو همون فصل اول از دنیا رفت و به خاطر اینکه مشکوک به قتل بود، نبش قبرش کردن و بعدش کالبدشکافی، و اتفاقا حدس اونها درسته (من تا اینجا فقط یه فصل رو کامل دیدم و از فصل دو فقط پنج قسمتو، وقت نیست که! البته منم آهسته آهسته فیلم میبینم تا بتونم هضم و آنالیز کنم)، و جورج داروساز شهر رکس رو مسموم میکنه تا هم به سزای اعمالش برسه هم اینکه خود جورج بتونه به بری ون دی کمپ همسر رکس ون دی کمپ برسه (روح بری ون دی کمپ ازین قضیه خبر نداره).

این زنو دوست دارم!

نمیخوام بگم که یه زن کاملو بی نقصه نه (این کاراکتر منظورمه)،

اول این که یه کدبانوی کامله، مودب ،زیبا، دوست داشتنی ،خوش اندام، درستکار، باوفا، سالم، حرفش حرفه، تربیت فرزند عالی، به فکر بچه هاشه، جونشو برای خانوادش میده.

ولی، مهم ترین اخلاقش میدونین چیه؟

اینکه برعکس اکثر ما جنس مونث که تکلیفمون با خودمون و با بقیه معلوم نیست، این زن تکلیفش با خودش معلومه!!!

این زن تلاش میکنه یه چیزو درست کنه، تا که عوضش کنه یا یکی نو بخره، این زن برای درست شدن روابط تلاش بی نظیری میکنه، بی نظیر! ولی وقتی منطقا و احساسا مطمئن میشه که دیگه قابل درست شدن نیست یا به نوعی از چشمش افتاده یا هرچی مثه اون، بی برو برگرد، بدون فوت وقت، خیلی آنی تموم میکنه رابطه رو یا اون وسیله خراب رو دور میندازه و خودشو میکشه کنار (با شهامت) و یکی نو رو میخره یا حداقل دیگه درگیر قبلیه نیست.

این اخلاقش شبیه خودمه.

منم اینطوریم.

من تکلیفم با خودم و با بقیه معلومه.

من سالها برای درست شدن یه چیزی تلاش میکنم، هر جا منطق و احساسم با هم به تفاهم برسن که این مسئله درست بشو نیست یا حیف منه که خودمو درگیر کنم یا حیف وقت هممونه، یا مثلا حیفه که طرفین خودشونو اذیت کنن، من خودمو در جا میکشم کنار و اونو تموم میکنم.

این اخلاقمو دوست دارم.

خیلی دوست دارم و میپرستمش.

برای همین بری ون دی کمپو تا حد خیلی زیادی قبول دارم.


تو قسمت فک کنم 5 فصل دو، یه جایی هست، که کاراگاه داستان بهش میگه رکس موقع مرگش یه نامه کوتاه برای  تو گذاشت و توش نوشته که Bree، من میبخشمت.

بری میپرسه واسه چی باید منو ببخشه؟

کاراگاه میگه دکتر رکس بهش گفته که مسموم شده و احتمالا بری اینکارو کرده تا انتقام جویی کنه به خاطر خیانت رکس بهش. رکس هم باور میکنه و قلبا بری رو میبخشه و میمیره.

بری اونجا با لبخند خداحافظی کرد (قبلشم با هزار بدبختی جنازه رکسو گرفته بدو تا با شان و مقام دفن مجدد کنه و دوستاشو هم دعوت کرده بود چون رکسو دوست داشت و به عنوان همسرش بی اندازه براش شان و احترام قائل بود)، و اومد، جنازه رکسو به جای محل قبلی، تو یه جای پرت دفن کرد (با جرثقیل!!!) و حلقه ازدواجشو هم انداخت تو قبر و گفت رکس، باروم نمیشه، من برا یاینکه تو مجددا با شان و منزلت دفن شی این همه رفتم و اومدم و جنازتو پس گرفتم، در حالی که نمیدادن، من این همه عاشقت بودم، من برات هر کاری کردم، من یه زن کامل برات بودم، تو هنوز منو نشناختی؟ و رفت!

این زنو دوست دارم!

زنی که تکلیفش با خودش و با بقیه معلومه و برای وقت خودش و بقیه احترام قائل هستو دوست دارم.

زنی که یا کاری رو انجام نمیده، یا اگه انجامش میده، کامل انجام میده رو دوست دارم.

زن کامل اینه!


دوستم همیشه میگفت، خوشبحالت، آدما بهت بدهکارن و تو ازشون طلب داری.

خوشبحالت که هیچوقت پشیمونی تو زندگیت نخواهی داشتکه چرا فلان کارو برای پدر و مادرم انجام ندادم یا به فلانی کمک نکردم.

یکی از عقاید شخصی من که بهش خیلی وفادارم، اینه که، آدم سر خاک بستگانشون / دوستانشون / عشقشون یا هرکس دیگه، اگه اشک میریزن، اکثر اوقات (اکثرا، نه همیشه)، به خاطر ندامت برای انجام کارهایی هست که توانشو داشتن ولی انجامش ندادن. قطعا آدم سر خاک عزیزش اشک میریزه چون بعدا دلتنگش میشه. ولی بیشتر اشک ها به خاطر کارهایی هست که میتونستیم برای طرف انجام بدیم و ندادیم، و جالبه که سر خاکش یهو دوزاریمون میفته که ای وای یارو رفتاااااا!!! (چقدر مضحک)!

من تو این دنیا، همه تلاشمو دارم میکنم که سر خاک آدما اشک ندامت نریزم، که هیچوقت تو زندگیم پشیمون نشم که چرا به بقیه کمک نکردم، به پدر و مادرک کمک نکردم، دست ادما رو نگرفتم، دل آدما رو شکستم... واسه اینه که وقتی یه مربی به خودش اجازه میده که به شخصیتم جلوی همه توهین کنه و بهم بگه تو چرا یورتمه میری (شما اگه راه رفتن منو ببینین، میبینین که به هرچی شباهت داره به جز یورتمه رفتن، تازه گیرم اگه من یورتمه برم، تو که مربی ورزشی بهتره کمکم کنی من یورتمه رفتنو بذارم کنار تا که جلوی 40 نفرم با حالت تمسخرامیز بهم اون حرفو بزنی)، من لبخند میزنم و رد میشم. اگه شعور داشته باشه بعدا پشیمون میشه (که دیگه برای من سودی نداره)، اگه شعور نداشته باشه که ادم بی شعورو من نمیتونم بهش شعور بدم!

واسه اینه که این کاراکترو خیلی دوست دارم.

به عقایدش پایبنده، خیلی محکمه، الکی گریه نمیکنه، زار نمیزنه، غر نمیزنه، اهل عمله! خیلی شجاعه، خیلی محکمه! کاش زنهای ما ازش یاد بگیرن! (زنهای ما فقط فیلمهای ترکی رو میبینن که توش زنها کلی ارایش میکنن و خودشونو واسه مردا لوس میکنن و امتیاز میگیرنو آخرشم میفهمن که شوهرشون با 100 تا زن من جمله منشیاش رابطه داشته!!!! خخخخخخخخخ)

زن باید هم تو کارش موفق باشه، هم یه همسر خوب باشه، هم یه مادر خوب باشه، هم باسواد و باعرضه و شجاع باشه، هم به خودش برسه، هم اهل مطالعه و آشپزی و نمیدونم هنر و کمک کردن به آدما باشه.


این زنو دوست دارم! این بری ون دی کمپو!



پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : bree van de kamp,bree van de kamp house,bree van de kamp gif, نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 217 تاريخ : جمعه 28 آبان 1395 ساعت: 0:40