دشمنی یا حسادت

ساخت وبلاگ

من واقعا نمیتونم درک کنم، واقعا مغزم عاجزه و هنوز هم نمیتونم باور کنم که کسی ممکنه حسودی کنه بهم یا دشمنی کنه باهام (من آخه چی دارم!!!!) 

من درک نمیکنم چرا مربی ورزش من هر جلسه باید با من لج کنه یا مسخرم کنه یا یه حرف زشت بهم بزنه یا بلاخره یه توهینی بکنه.

کاش شماها تو کلاس ما بودین. یعنی من اگه تعریف کنم از خودم خب میگین الکی تعریف میکنه.

ولی خدا شاهده دوستانف همه اینایی که میگم واقعیت محضه.

تو باشگاه، خیلی وقتا بچه ها عمدا لج مربی رو درمیارن، من تو اون گروه نیستم اصلا. من به مدت یه سال به مربی ورزشم سلام کردم و اون هرگز جوابمو نداد، ولی من هر بار دوباره بهش سلام کردم و گاهی دوبار!

من تا بحال با هیچ کس دعوام نشده.

با همه دوستم

به بزرگتر و کوچیکتر سلام میکنم

بچه ها منو میبرن به ماد رو پدراشون نشون میدن و میگن این فلانیه که ما تو خونه همیشه حرفشونو میزنیم و پدر و مادر میان میگن دخترمون واقعا دوست داره.

من با همه والدین سلام و احوالپرسی دارم.

با تمام مسئولین اون باشگاه سلام و احوالپرسی دارم.

رئیس اون باشگاه که کل اون باشگاه مال اونه و ورزشکاره و تو تیم حرفه ای لیگ هست و خلاصه سری تو سراست و خودشم مربی هست و ادم حسابی مملکته و همه ازش مثه چی میترسن، اومد بهم گفت ازم خوشش میاد (دور و بر 5 ماه قبل) و گفت تو این مدتی که من رفتم اونجا هر بار خواسته باهام صحبت کنه و ازم بخواد باهاش برم بیرون ولی من هیچوقت سرمو بالا نمیگیرم و کلا سر به زیرم و اون نمیتونه فوری صدام بزنه و اگه خودشم میومد دنبالم انگشت نما میشد. یعنی با چه مصیبتی منو یه بار تنهایی گیر اورد و اینا رو بهم گفت و وقتی من درجا همونجا محترمانه بهش گفتم که من فعلا قصد و قرض دیت کردن یا دوست شدن با کسی رو ندارم، گفت خوشبحال اونی که تو رو قراره بگیره. کاش اون من بودم، کاش خودمو میزدم به آب و اتیش زودتر میومدم سراغت و به هر شکلی که بود نظرتو جلب میکردم، اینو یه ادمی که ازم نه سال بزرگتره گفت. یعنی بچه نیست. کلی درس خونده دکتر شده. ادم حسابیه مملکته واسه خودش. پسرا از ترسش تو خیابون دست دوست دخترشونو ول میکنن چون مربیه و خلاصه بازیکن عالیه. قیافش خوب، قد و هیکلش خوب. همه چیش عالی. دخترا رو هوا میزنن اینا رو. من نه! ایده الهام متفاوته! من ایشالا قراره بترشم!!!!

همه ازش حساب میبرن. بعدم صد بار بهم سفارش کرد که تو رو خدا، چون دختر توداری به نظر میرسی من روم شد بهت بگم اینا رو، به کسی نگیا، من به هیچ احدی اینجا و هیچ کجا رو نمیدم. حتی عکس نمیگیرم با هیچ کس، پیش تو ولی خودمو گذاشتم کنارو اومدم جلو چون میدونستم تو می ارزی.

دقت کنین که من فقط یه بار با دوستام نبودم. یه بار! یعنی جلوی بقیه کارمندا و بقیه کارکنا اومد جلو و فوری حرف دلشو گفت و نترسید. فقط نمیخواست دوستام ببینن. و بقیه بچه ها.

و دوستان

دقت کنین

من حتی این حرفا رو به خواهرم نگفتم!

حتی به صمیمی ترین دوستام نگفتم.

حتی به جدی نگفتم!!!


من هدفم از گفتن این حرف اینه که بگم واقعا کسی تو اون باشگاه از من کینه ای به دل نداره.

هیچ، همه هم منو دوست دارن.

من وقتی دیدم این بچه ها رو مربی شوت کرد سمت بقیه، رفتم یه تیکه از زمین رو براشون کنار گذاشتم و گفتم بعد این ما میریم اونور بازی میکنیم و شما جای ما بازی کنین.

من توپ خودمو همیشه میدم به بقیه.

و خودم بی توپ نمیمونم چون همه میان بهم توپ میدن.

هرکی هر مشکلی داره میاد بهم میگه.

یه سری منو خاله صدا میزنن یه سری مامان.

بزرگترا دوسم دارن.

دخترایی که ازم بزرگترن دوسم دارن.

من نمیفهمم این مربی، این زن با من چه مشکلی داره!!!

هر سری یه توهینی بهم میکنه.

یه روز جلوی همه بهم میگه تو یورتمه میری!

یه روز میگه تو خیلی بی استعدادی. جلوی همه!

کلا ازم ایراد میگیره. کلا. بعدم بلافاصله پشتش میگه تو مایه ابروریزی باشگاهی.

تما کارمندای زن و مرد اون باشگاه منو دوست دارن به جز این!!

همه کارمندای زن برام بوس میفرستن به جز این!!!

هر روز، هر روززززز این یه تیکه بهم میندازه و من فقط ساکت میمونم و لبخند میزنم.

بچه هاب عد از هر جلسه میان میگن حرفای این عقده ای رو به دلت نگیر. این حسودی میکنه!!!

تو خوبی و اون نمیتونه مثل تو خوب باشه و حسودی میکنه.

من نمیفهمم آخه چرا باید یکی اینقدر از من بدش بیاد.

خیلی وقتا اجازه نمیده من بازی کنم. بچه های ضعیفتر و کم تجربه ترو میبره بازی، منو نمیبره!! میرم یه توپ پیدا میکنم میرم با بچه ها بازی میکنم یه گوشه، تمرین میکنم تکنیکها رو. دوستامم بیشتر میشن. هیچوقت بهش نگفتم چرا منو بازی نمیدی. هیچوقتم نخواهم گفت.

نمیفهمم!!!

بعد این همه وقت! این همه سال! اعتراف میکنم که نمیفهمم دقیقا چرا یه آدم باید از کسی که بهش احترام میذاره و به احترام اون همه مقرراتو دونه دونه رعایت میکنه بدش بیاد!!!

من متحیرم!


پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 226 تاريخ : جمعه 28 آبان 1395 ساعت: 0:40