تفرقه!

ساخت وبلاگ

 

یه راهی که پیدا کردم برای خوندن کتابم (و زندگی آسون داره میشه!) اینه که نشستم یه فایل وورد طراحی کردم، کتابو میخونم، بعد تیکه تیکه مطالب مهم و کلیدی رو تو اون فایل وورد با رسم شکل وارد میکنم.

این روش واقعا مفیده! حالمو خوب کرده! اصلا فکر نمیکردم از پس این کتاب ترسناک بربیام...

خیلی خوشحالم!

امروزو جایی نرفتم و نشستم کلی خوندم! واقعا چسبید!

داشتم فکر میکردم که من ذاتا اهل گشت و گذارم. برام دردناکه جمعه ها خونه بمونم. ولی حس میکنم مجبورم برای موفق شدنم تن به همچین کارایی بدم! دوست دارم با خانواده برم بیرون (همیشه حتی ترغیب و مجبورشون! میکنم که بیان بیرون با من!)، ولی گفتم فعلا این روشو امتحان کنم ببینم چی میشه. اگه ببینم پیشرفتم خیلی خوبه دیگه میرم گردش و تفریح دوباره.... :)


تو فصل چهاردهم کتاب تاریخ معاصر ایران اثر پیتر آوری میخونیم که:

هنگامی که تعدادی از نمایندگان مجلس (شورای ملی) و سیاستمداران بانفوذ در 15 نوامبر 1915 تهران را ترک گفتند و وزیران مختار روس و انگلیس شاه را (منظورش احمد شاه آخرین شاه قاجاره)، ترغیب کردند که در تهران بماند، وحدت سیاسی کشور دچار تفرقه شد. تفرقه یک تمایل مشخص در ایران به شمار میرود و نسبت دادن آن به فردطلبی ایرانیان نشانه ای از این بیماری است.

این تیکه نسبت دادن آن به فردطلبی ایرانیان نشانه ای از این بیماری است رو کسی اگه میتونه برای من لطفا توضیح بده من هیچی نمیفهمم!! تازه درست اول فصله. یعنی قبلش هیچ توضیحی نداده!!!

در ادامه فصل گفته شده که:

هنگامی که رضاخان قدرت را به دست گرفت، امپراطوری ایران از هم پاشیده بود.

وظیفه او این بود که یک بار دیگه به عنوان "شاه" معنی دهد.

او در زمانی به روی صحنه امد که نیروهای گریز از مرکز ا زجامعه ایران بر نیروی جذب در مرکز میچربید. در بحث از نشانه های سلطه نیروی گریز ا زمرکز، یا بهتر است بگوییم تمایلات ایرانیان به تفرقه، نبایستی وجود نیروی جذب در مرکز را فراموش کرد. اگر همواره تمایلات جذب در مرکز وجود نمیداشت، ایران مدتها پیش دچار تجزیه گردیده بود.

جدی درست میگه! من کنجکاوم!

من عاشق تاریخم!

اگه تاریخ میخوندم بدون شک میتونستم هم یه نویسنده "ادبیات داستانی" بشم (ازون موفق هاش)، هم یه تاریخ دان و تاریخ نویس عالی. واقعا توانمندی و اراده و استعدادشو دارم (یکی از دوستام میگه تو فضول مردم گذشته ای؟ به تو چه ربطی داره که زن دوم فتحعلی شاه قاجار اسمش چی بود و از رو اسم کدوم مادر قاجاری اسمشو انتخاب کردن یا اسم چند تا از زنان قاجار تکرار شده و شبیه همه؟؟)!!!


اما  کتابی که خوندمش و بهشدت اثر گذار بود، کتاب خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت به کوشش حمید سیاحه، هر قدر بیشتر خوندمش، بیشتر متوجه شدم که اخلاق و رفتار مردم ما تو 150 سال اخیر حداقل، کوچیکترین تغییری نکرده!!! فرهنگ ما همونه! فیکسد شده!!!

میرزا محمد علی محلاتی ملقب به حاج سیاح متولد ۱۲۵۲ قمری/۱۸۳۶ میلادی، یک جهانگرد، و نخستین ایرانی است که رسماً تابعیت ایالات متحده آمریکا را پذیرفت.

حاجی سیاح زندگی‌ای سراسر همراه با شر و شور داشت از این‌رو سرگذشت او برای بسیاری جذاب و خواندنی و قابل توجه‌است. او سفرهای طولانی مدتی به اقصی نقاط اروپا و آمریکای شمالی و همچنین کشورهای شرق از جمله هندوستان صورت داده و کشورهای زیادی را دیده بود. پس از ۱۸ سال سفر به فرنگ، وی در سال ۱۸۷۷ به ایران بازگشت و وارد صحنه انقلاب مشروطیت شد و بخاطر نوشتن نامه‌ای انتقاد آمیز به مدت ۲۰ ماه رهسپار زندان نیز گردید. وی از دوستان نزدیک سید جمال الدین اسدآبادی بود. حاجی سیاح از روشنفکران عصر قاجار محسوب می‌شود که سختی زیادی کشید و کتاب‌هایی هم نوشت. حاج سیاح در سن ۸۹ سالگی در سال ۱۹۲۵ درگذشت.

در کل جدی منو خوب میفهمه. خیلی خوب....

خودمم هیچوقت خبر نداشتم که چرا مثلا مستند و تاریخو دوست دارم، چرا علومو دوست دارم. تا که یه روز این جدی نشست همه رو توضیح داد! و من روشن گشتم!!!

همه اینا رو متوجه شدم، ولی هیچوقت نفهمیدم چرا جدی رو دوست دارم!؟! به خاطر  کدوم اخلاقشه؟!


پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : تفرقه بینداز حکومت کن,تفرقه افکنی,تفرقه بين الابناء,تفرقه در نهج البلاغه,تفرقه اندازی,تفرقه انداختن,تفرقه شیعه و سنی,تفرقه بین مسلمانان,تفرقه در قرآن,تفرقه افکنان, نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 208 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 4:22