طلاق

ساخت وبلاگ

 یه چیزی رو بگم، و بمونه تو این وبلاگم

تو کلاس، یکی از دخترا (اینطوریه که همیشه اونایی که جدیدن واسه کلاس خودشونو معرفی میکنن)، خودشو مثلا پنج دقیقه معرفی کرد، بعد اینکه همه چی رو گفت و استاد گفت اکی، مرسی و خواست بره سمت نفر دیگه، این دختر (همین که پنج دقیقه خودشو معرفی کرده بود)، یهویی گفت:and I am getting divorced، واسه اونایی که احیانا انگلیسی رو مسلط نیستن بهش یعنی: من دارم جدا میشم از همسرم.

همه مکث کردن!

انگار اینا نشنیدن که دو نفر ممکنه از هم جدا شن!

دختره برگشت گفت زندگی ای که توش دو طرف همدیگه رو بعد از 18 سال نفهمن و هجده سال یکی از طرفین همیشه سکوت کنه و دیگه دنیاهامون اینقدر متفاوت بشه بهتر که طلاق بگیریم.

خلاصه ملت مطابق معمول! شروع کردن به پرسیدن چرا جدا میشین! بلا بلا بلا

(نمیفهمم! بای دیفالت ما شروع میکنیم به پرسیدن سوالهای شخصی! عزیز من نپرس، به تو چه ربطی داره طرف دلیلش برا یجدا شدن چیه، تو که نمیخوای الان واسه داداشت بگیری دختره رو، اصلا کلا به تو چه!!!)

من دیدم این دختر داره با صداقت تمام و با جرات تمام و با شهامت ستودنی درباره حقیقت زندگیش صحبت میکنه و میخواد تو جمع دخترانه ما دربارش حرف بزنه و اروم بشه وshare  ش کنه و الان نیاز داره که باهاش همدردی بشه و حقش هم هست، بهش گفتم، وقتی من با زنهای اقوامم، دوستانم و ... صحبت میکنم، حدود هفتاد درصدشون اول تو جمع میگن ازدواج خوبه، ازدواج کن، بچه بیار، بلا بلا بلا، بعد که متوجه میشن که من میتونم محرم اسرارشون بشم و رازهاشونو به عمه هام و دوستام و خیلیا نگم و به گوش شوهرشونم نمیرسه پس میتونن اطمینان محض کنن و من کسی نیستم که قضاوت کنم آدما رو، میان میشینن گریه میکنن، از مشکلاتشون میگن و میگن حاضر نیستن این زندگی رو به این شکلی که هست حتی یه دقیقه تحمل کنن ولی چاره ندارن، من قبول دارم بعضیاشون چاره ندارن، ولی بعضیاشون واقعا تنبلن، یعنی واقعا حوصله و عرضه ندارن که زندگیشونو عوض کنن و بهش جهت بدن و به قول "جدی" میخوان که تو safe zone خودشون بمونن. بعد که با من تنها میشن سریع میگن وقتی ما ازدواج کردیم همه چی رو کشتیم در خودمون، الان هم هیچ علاقه ای نداریم که این زندگی مشترک رو ادامه بدیم و چاره ای نداریم. بعد برگشتم به همین دختره گفتم: دختر جان من بهت افتخار میکنم و تو یه زن Wonderful هستی و این شهامت رو داشتی که زندگیتو عوض کنی و بهش جهت بدی و این تو رو قوی تر میکنه (من اینو به مردها هم میگم و مختص زنها نیست، اتفاقا یه مرد متاهل میتونه بهتر یه زندگی رو بسازه، من مشابهشو تو اقوامم دیدم، تا که اون دوست من که با بچه بازیاش روزی دو بار اشک به چشمم میاورد و پوینت مثبتش مجرد بودنش بود، میخوام نباشه مجرد! والا!). من اینا رو که گفتم، این دختره یه لحظه از خوشحالی چشماش برق زد! بقیه اول منو چپ چپ نگاه کردن و حس کردن من دیوانه هستم یا عشق طلاق گرفتن، بعد یکیشون برگشت گفت راس میگی! منم پشیمونم از اینکه ازدواج کردم!!

استاد هم ماس مالی کرد و رفت!

خودم اون لحظه به این زن افتخار کردم و حس کردم میتونه دوست خیلی خوبی باشه و میتونم دوست خوبی براش باشم.

جون مادرتون از مردم سوالای شخصی نپرسین. متاسفانه این سوالای شخصی پرسیدن و کنجکاوی در زندگی شخصی مردم رو حتی تو کسانی که سالهاست از کشور رفتن هم میبینم. این تو نیچر ماست انگار!

پی نوشت: گاهی وقتا حس میکنم دوست دارم همه احساساتمو، ناراحتی هامو، شادیهامو، با دخترا share کنم. مثل اونا، که هر اتفاق کوچیکی که میفته تو زندگیشون رو با منshare میکنن. اما همیشه به لطف الهی یه قفل بزرگ بر دهانم میخوره و من منصرف میشم از حرف زدن. حس میکنم یه روزی من یهو سکته میکنم!!! دوستم میگفت تو در معرض سکته های وحشتناکی!

پی نوشت 2: من هر روز، تاکید میکنم "هر روز"ی که چشممو باز میکنم دوباره روی این دنیا، در معرض قضاوت و پرسش های بیهوده اطرافیانم هستم. هر روز! اگه یه روزی نتونم زندگیمو عوض کنم، تمومش میکنم، چون برام خیلی تحملش سخته که هر روز، هر روز، از طرف خیلیا قضاوت شم. و با خودم میگم من یه دختر نرمال هستم که اطرافیانم همیشه بهم افتخار میکنن و اینو بهم میگن که من مایه افتخارشون هستم. میخوام اینو بگم که من که بک گراندم سفیده و هیچ مشکلی نداره کلافه ام، دوستام کلافه ام، دوستم سر کار میره ولی به هیچ کس نگفته به جز من، میگه قضاوتم میکنن! از حقوقم میپرسن، ازینکه اونجا پسری چیزی هست که باهات ازدواج کنه!!! وقتی میبینی از نمکی سر کوچه تا فوق تخصص قلب همه یکصدا قضاوتت میکنن و ازت سوالای شخصی میپرسن واقعا کلافه میشی، کما اینکه تقریبا هیچ کدوم اینا کمکت نمیکنن و ارتباطشون در حد فضولی و پرسش کردن بی مورد میمونه. کلا هم ما فرهیخته و غیر فرهیخته و محرم اسرار و ازین حرفا نداریم. حس هاتونو به هیچ کس نگین. آدما یهو رنگشون عوض میشه و شما شوکه میشین. اینو با همه خوشبینیام و با همه علاقه م به هم وطنام و کشورم میگم.

پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : طلاق,طلاق توافقی,طلاق حليمة بولند,طلاق الحامل,طلاق بائن,طلاق وفاء الكيلاني,طلاق الغضبان,طلاق عاطفی,طلاق خلع,طلاق هنرمندان, نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 221 تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 11:40