لطفا اگه هم منو قضاوت میکنین برای خودتون نگه دارین

ساخت وبلاگ

از وقتی جدی رو به خاطر پرحرفیام به فنا دادم! دیگه بقیه اقوام و دوستانمو بیشتر درک میکنم! سعی میکنم کمتر اذیتشون کنم!!

ولی جدی که به فنا رفت :(

چه فایده :(


جالبه، همه بهم میگن که خیلی خیلی سریع تایپ میکنم

باورم نمیشد!

وقتی تو یه دقیقه دو صفحه تایپ کردم متوجه شدم که سریع تایپ میکنم :D

عجیبه که چقدر سریع فکر میکنم و همزمان تایپ میکنم!!!

بینی بین الله نوشتن راحت تر از حرف زدنه!

بنویسین!!!!

 

تصمیم دارم ازین کتاب اتوبوس مدرسه (مری ک. هریس) برای دخترای فامیلمون بخرم و بهشون هدیه کنم. واسه پسرا چی بخرم؟!

باشد که استارت چیزایی که تو مخ من خورد، تو مخ اونا هم بخوره و نویدی برای زندگی بهتر باشه.

تازه قیمتشم مناسبه و با بودجه من جور درمیاد.

دوست داشتم کتابای بابا لنگ دراز و وقتی پتی به دانشکده میرفتو هم بهشون هدیه بدم.

میتونم به هر دختری یه کتاب بدم، بعد با هم عوض میکنن!!!

کنارشم ازین خرت و چرت های دستبند و گوشواره و جینگول های اینطوری بهشون میدم (که خودمم میخرم هر روز ازینا!!)

 

 

یه نکته شرم اور بگم، ولی واقعیته!!!

خب این قسمتو نمینویسم!

نباشه بهتره.

من خودمم شک داشتم و فکر میکردم فقط خودم احمقم، ولی نتیجه تحقیقاتم بلاخره سه شنبه کامل شد!!! و متوجه شدم احمقهای زیادی مثل خودم وجود دارن!

تو سر هیچ دختری اینو نزنین چون قاطی میکنه و دعواتون میکنه ولی واقعیت داره.

گفتم اینجا به اشتراک بذارم.

به هر حال من فرضم این هست که کسایی که میان وبلاگ مینویسن و فرصتی به خودشون میدن که فکر کنن، و حرفایی که باید به بقال و زن کفاشو و نمیدونم دوستای باشگاهشون و رفیقای دانشگاهشون بزنن رو میان اینجا مینویسن چون حس میکنن اینجا راحت ترن، قطعا ظرفیت و جنبه شنیدن حرفای منو هم دارن.

واقعا اگه قراره شما این حرفا رو بخونین و بگین ای وای دختره کرمو هست، لطفا به وبلاگم سر نزنین.

من این حرفا رو "فقط و فقط" برای دل خودم مینویسم.

حرفایی که یه دوره ای وقتی جدی وجود داشت، بهش میگفتم بعضیاشونو.

ولی الان که جدی نیست، باز همه رو اینجا مینویسم. یه سری رو هم که کلا هیچ کجا نمینویسم و تو دلم مدفون میشه!

پس لطفا منو قضاوت نکنین.

مرسی.

:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

من دختریم که خیلی خیلی باز فکر میکنم و به تمام اقشار جامعه، تاکید میکنم، تمام اقشار جامعه، احترام میذارم.

و هرگز هیچ کس رو قضاوت نمیکنم و همه اقوامم ازین قضیه خبر دارن و برای همینه که زن عموم مثلا میاد اول میشینه سه ساعت دنبال عموم صحبت میکنه و وقتی سبک میشه میگه الان عموتو بیشتر دوست دارم و میدونه که عموم اگه روزی چیزی بپرسه، من بهش خواهم گفت این زن شیفته توئه و خواهشا مثل یه جنتلمن رفتار کن، همه اینا تو این بیست و چند سال تو دل من مثل یه انباری ذخیره شده و اگه شکنجه بشم و کتک بخورم (قبلا خوردم سر همین قضیه و طرد شدم به خاطر راز نگهدار بودنم و بعد که فهمیدن من عوض بشو نیستم بیخیال شدن و دوبراه همه چی عادی شده) و دونه دونه تار موهامو بکنن من باز نم پس نمیدم و اسرار همه دوستان و اقوامم پیش من میمونه و مونده.

و به این اخلاقم افتخار میکنم و وقتی میبینم آدما پیش من صحبت میکنن و سبک میشن و همدیگه رو بیشتر دوست دارن من حالشو میبرم و واقعا لذت میبرم.

و میخوام همینطوری بمونم و همیشه رازدار باشم.

اما بدبختی اینه که درجه باز بودن فکر من برای اکثر آدما (به جز جدی) غریب هست (خدایا من شوخی شوخی حس میکنم جدی میتونه دوست خیلی خیلی خوبی باشه برای من! واقعا اکثر اخلاقیاتش مکمله! نکنه وابسته ش شدم!!!!! نهههههههههههههههه).

میدونم که اگه دهنمو باز کنم همه تعجب میکنن از این تفاوت فکر و اینکه هیچ گونه کینه ای تو دل من وجود نداره از کسی (با اینکه از آدما بدی هم زیاد دیدم)، و من داشته هامو و فکرمو باارزش تر ازون میدونم که بخوام بیانش کنم و حس میکنم یه چیز خصوصی هست و ساخته خودمه و اینجا هم تا حد امکان بهش اشاره نمیکنم و همه رو سر بسته میگم و یا با مثال و اشاره.

در کل حرفم اینه:

این وبلاگ رو مینویسم که سبک بشم و یهو سکته نکنم و ضمنا نوشتن رو دوست دارم و اولین سرگرمی من در جهان بوده و هست.

وقتی مینویسی خیالت راحته که هیچ احد الناسی دیگه ازش خبر نداره.

واسه همینه که من راحت مینویسم اینجا.

برای همین، لطفا اگه  براتون مشکل هست که قضاوت نکنین، و مشکله که منو تحلیل نکنین، پس حداقل تحلیل هاتونو برای خودتون نگه دارین و به من چیزی نگین.

من خودمو دوست دارم.

این چرند و پرندی که اینجا مینویسمو هم دوست دارم.

اینا رو هم نمینویسم که اشاره کنم که من دخترم، یا مجردم یا تنهام.

اگه الان اراده کنم یه ربع بعد میتونم عقد کنم (صرف نظر از اون کور و کچلایی که ازم خواستگاری میکنن، حداقل خیالم راحته که پسری که دوسش داشتم هنوز دوسم داره و هرزمان که بخوام ازدواج میکنه با من)، من نه دنبال شوهرم، نه دنبال همصحبت.

این وبلاگمم مال خودمه و تراوشات فکریمو توش مینویسم.

اینو هم متوجه شدم که احتمالا تو هیچ کجای دنیا من نتونم یه پسر پیدا کنم که با من حتی تفاهم مختصر داشته باشم.

دوستان دختر رو هم که ولش. همین که دختری پیدا کنم که کمتر غیبت کنه پشت این و اون خودش کلیه.

پس لطفا برای من آدرس ایمیل و شماره تلفن و اینستاگرام و... نذارین.

چون میذارین، من پاسخ نمیدم، بعد میگین چرا اونطوری شد.

من دنبال هیچی نیستم.

برم به اون دو تا کتاب برسم!

آدم وقتی میخونه خسته میشه!

من میام مینویسم و بعد دوباره میرم دنبال کارام.

با بچه ها میخوایم بزودی بریم کافه. داریم یه زمان مناسب ست میکنیم.

من عاشق دوستامم.

همیشه و همیشه برای دوستام دعا میکنم.

دقیقا مکمل همیم یعنی هرچی که من ندارمو اونا دارن و برعکس.

:)

همچنان ترکیه میخوام

داداش بزرگم میخوام

پولم میخوام!!!!!!!!! (یا خدا پول داره وارد فانتزیای من میشه! بلا به دور!)

پاییز...
ما را در سایت پاییز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5outsideofheavena بازدید : 230 تاريخ : پنجشنبه 15 مهر 1395 ساعت: 16:33