پاییز

متن مرتبط با «نامه عاشقانه» در سایت پاییز نوشته شده است

نامه_2

  • جودی آبوت یه بابا لنگ دراز داشت که بهش نامه مینوشت و میگفت کمکم کن! اونام فرداییش سرمیرسید و باهاش حرف میزد و حال دختره خوب میشد (جرویس) من بابا لنگ درازی ندارم که بهش نامه بنویسم و باهاش حرف بزنم. اومدنشو نخواستیم. شانس جودی رو هم ندارم خدا., ...ادامه مطلب

  • آخرین برگ سفرنامه باران

  • متاسفانه زندگی خیلی غم انگیزه. کل پروسه ش هرچی آدم سنش بالاتر میره صبرش بیشتر میشه و زندگی هم البته غم انگیزتر میشه. این فرید محبی یکی از اقوام ماست و این چند روزو اعصاب من خیلی ناراحت بود براش. این پسره سرمهندس نفتکش سانچی. 36 سالش بود. الان خونه پدر و مادرش قیامتهههههههههههه غش کردن بنده خداها بردن بیمارستان اینا میمیرن پول نفتو یه مشت بی پدر و مادر میخورن خدایا ول کن این ماجراها رو بیا کل کره زمین رو بنداز توی چاله ای جایی راحت بشیم. چین بی پدر و مادر رو دیدین هیچ کمکی نکرد؟ جلوی چشم پدر و مادراشون تو پنج روز سوختن. چند تاشون دانشجو بودن. بقیه احتمالا انصراف میدن از دانشگاه., ...ادامه مطلب

  • نامه چارلی چاپلین به دخترش

  • دوست پسرم (سابقم) همیشه بهم میگفت، به قول چارلی چاپلین برای کسی برهنه شو که ارزششو داشته باشه. "به گمان من ، تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست می داری ."اینو به یاد اون میذارم اینجا نامه چارلی چاپلین به دخترش: My girl Now it is night. One Christmas night. All unarmed wars in my little castle slept. Not awake or your brother or your sister. Even your mother now sleeps. Not only woke up zaspalite birds until he came to this polusvetla room. I am far from you! But let oslepeya if even for a moment your portrait has disappeared from my eyes. It was here – on the table here – to my heart. But where are you? There – prikazniya in Paris, of the magnificent dance theater scene Shan h `Elize. I know that, like in a quiet night you hear footsteps, to see your eyes shining like stars in the winter darkness. I heard that your role in this party and light show is the role of Persian Beauty, captive from Tatar Khan. Be fair and dance. Be a star and siyay. But if vaztorzite and, ...ادامه مطلب

  • نامه

  • واقعا برام عجیبه! چرا ادما وبلاگ مینویسن؟! هرچند چرندیات باشه توش! من خودم به شخصه حرفایی که شنونده ندارم براشونو (یا به هر دلیلی دوست ندارم یا کسی نیست که این حرفا رو بشنوه حتی اگه درباره یه نویسنده رمان باشه) رو اینجا مینویسم!   من آخر آخرای کتابMe before you  رو به حدی دوست داشتم (البته همه کتاب زیباست) که تصمیم گرفتم اینجا بنویسم تا اگه یه وقت کسی خوشش اومد بره بشینه کتابه رو بخونه و فیلمه رو ببینه و واسه خودمم بمونه اینجا لوئیزا کلارک میگه: I kissed him, trying to bring him back. I kissed him and let my lips rest against his so that our breath mingled and the tears from my eyes became salt on his skin, and I told myself that, somewhere,,نامه مردم,نامه اداری,نامه نیوز,نامه عاشقانه,نامهای ایرانی,نامهای دخترانه,نامهای پسرانه,نامه نگاری,نامه 31 نهج البلاغه,نامه درخواست وام ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها