پاییز

متن مرتبط با «گوشواره» در سایت پاییز نوشته شده است

گوشواره

  • یازده ماه و سیزده روز قبل وقتی داشتم میومدم اینوری وقتی از روی قطب شمال رد شدیم، از روی نیوفاوند لند و کبک رد شدیم وقتی از روی تورنتو داشتیم رد میشدیم و هواپیما داشت کم کم میومد پایین تر وقتی شهر پر از برف رو دیدم نمیدونم قیافه م چه شکلی شد ولی دلم خیلی گرفت دلتنگ ترین لحظه زندگیم رو تجربه کردم (و اینکه چرا حرف یه ترسوی دروغگو رو گوش کردم و شال و کلاه کردم اومدم اینجا) هرگز توی زندگیم ازون لحظه دلتنگ تر نشدم اینجا و توی زندگیم کنارم یه دختر هندی نشسته بود که با مامان و باباش بودو داشتن میومدن خونه خواهرش برای کریسمس مامان و باباش هفت هشت تا صندلی اونورتر بودن و دختره پیش من بود چون نتونسته بودن بلیط بخرن کنار هم بشینن به خاطر اینکه بلیط پیدا نمیشده خلاصه من تو راه با این دختره صحبت کردم خودشم پزشک متخصص بود (و هست) خیلی صحبت کردیم خیلی  اون سفر با وجود این دختر برای من شیرین شد به یاد ماندنی شد اون لحظه نمیدونم چی دید توی چهره م نمیدونم  گفت چی شده؟! چرا اینجوری شدی؟ چرا ناراحت شدی؟! گفتم نمیدونم! دستشو کرد توی کیفش یه جفت گوشواره دراورد بهم داد گفت اینو داشته باش از من و هر سال، همین موقع ها نگاش کن بهت قول میدم سال دیگه که داری نگاش میکنی به خودت افتخار میکنی و دیگه غصه نداری و خوشحالی بابت این سالت اون لحظه گفتم خدایا شکرت یه نفر رو! توی کانادا میشناسم امشب,گوشواره ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها