پاییز

متن مرتبط با «آرزوهای بزرگ» در سایت پاییز نوشته شده است

مادربزرگم

  • من به دنیای مجازی خیلی اعتقاد ندارم. دنیای مجازی خوبه. هر وقت پذیرش گرفتم از راه دور و از طریق دنیای مجازی بود. دوستای مجازی پیدا کردم. توی این دور و زمونه دیگه خیلی مجازی و حقیقی معنا نداره.   ولی ای, ...ادامه مطلب

  • مادربزرگم 2

  • کلا، همه مون، سعی کنیم از دور و برمون لذت ببریم. یه وقتی میبینی دیگه کسی رو نمیبینی.   شب خواب مادربزرگم, رو دیدم.   دیدم زنده هست ولی اصلا مریض نیست.   یعنی کلا زنده هست.   یعنی اصلا قرار نبوده مرده ب, ...ادامه مطلب

  • آرزوهای تتلووارانه

  • دو سال و نیم قبل وقتی اومدم اینچا شماها همتون شاهدین که من در چه وضعیتی بودم خیلی مینوشتم هیچوقت به گذشته و به خوندن خودم برنمیگردم یکی از نوشته هام که یادمه درباره همکار کاناداییم بود که یه دختر , ...ادامه مطلب

  • از ویژگی های ان بزرگوار و بزرگوارهای مشابه

  • من آدمها رو دوست دارم و تقریبا هرکی رو که میشناسم رو وارد زندگیم میکنم یه عده هستن که شما نمیشناسینشون و اونها هم در زندگی من هستن ولی حرفی ازشون نمیزنم ولی نزدیکانم میدونن. موضوع محمد و جدی (و این او, ...ادامه مطلب

  • بزرگ

  • یه تصمیم خیلی خیلی خیلی بزرگ گرفتم... خیلی بزرگ., ...ادامه مطلب

  • داداش بزرگ میخوام

  • من یه داداش بزرگ میخوام خب کی رو فخر بفروشم به دوستام؟ من یه دااش بزرگ میخوام! یکی که ازش حرف بزنی همه دلشون آب بره! بعدم بگی داداشمه!, ...ادامه مطلب

  • کانادا، داداش بزرگ، من،

  • نل منم همیشه فکر میکنم اگه یه داداش بزرگ داشتم شاید خیلی شرایط فرق داشت، خیلی. بچه اول یه جورایی موجود تست شونده هست تو خونواده های فقیرتر از نظر مالی یا فرهنگی یا حتی سطح متوسط مردم، این موش آزمایشگاهی بودن شدیدتر هم میشه مثل بچه های ددی دار نیست که تو سن هجده سالگی نهایتا (شاید 14 سالگی مثل نیما بهنود) بچه شونو میفرستن نیویورک و بقیه جاهای خارج. من در ایام پریودی به سر میبرم ممکنه دپرشن گرفته باشم. نمیخوام منفی حرف بزنم ولی در کل بله کاش داشتم یه داداش بزرگ. داداش بزرگی که پشتم دربیاد. یه جور دیگه میشد  اینکه توی تنهاییات بگی اکی خودم داداش بزرگ خودمم خیلی درداور میشه گاهی. وای بچه ها من اینجا یه چیزو فهمیدم اینکه واقعا بیرون ازین دانشگاه میشه خیلییییی کارهای زیادی کرد. نه که فکر کنین فقط زر اضافه میزنم. نه واقعا میشه. خیلی تعحب میکنم این همکارام که عمر گرانمایه رو گذاشتن اینجا و نشستن دارن به حرفای همدیگه گوش میکنن و کارای خاله زنکی میکنن. یعنی واقعا به این رسیدم که دانشگاه محلی برای نشون دادن لیاقت هات نیست. آدم عاقل توی دانشگاه نمیمونه. از دانشگاه میاد بیرون. و باید بیام بیرون. دانشگاه هیییییچچچچ ربطی به لیاقت نداره دانشگاه کمک میکنه (شاید) یه چیزایی رو یاد بگیری یه سری تکنیک ها رو یا یه سری مبناها رو ولی بقیه ش فقط و فقط به دست خودت انجام میشه. سعی کنین با پی ار بیا, ...ادامه مطلب

  • بابابزرگم-2

  • شایدم میخواد یه جورایی جای خالی مادربزرگمو پر کنه چون بهش عادت کرده بود شدیدا نمیدونم., ...ادامه مطلب

  • بابابزرگم

  • بابابزرگم آدم تقریبا حسابی هست. نه که خفن و خیلی دکتر مهندس باشه، ولی آدم حسابیه برای خودش و برو بیا داره. خبرنگار بوده. مادربزرگم نزدیک یه سال (هنوز یه سال نشده) که از دنیا رفته و بابابزرگم گیررررر داده که میخواد زن بگیره! حالا اگه تو ایران فاحشه خونه داشتیم بابابزرگ من نمیگرفت. میرفت فاحشه خونه کارشو میکرد و برمیگشت. دختراش مخالفن و میگن نهههههه زن نگیر، بابابزرگم میخواد بعد از سالگرد مادربزرگم بره خواستگاری دارم به این فکر میکنم که خیلیا (از همین ایرانیا) اتفاقا جوونن و اینجان ولی برای اون جلوییشون تن به هر کاری نمیدن. بابابزرگ من خودشو داره میکشه! دلم برای پسرای کشورم سوخت که اینجا تنهایی زندگی میکنن بعضیاشون و صداشونم درنمیاد و زمینو آسمونو هم به هم نمیدوزن برای این تنهاییشون. ویران شود این شهر که میخانه ندارد! اگه داشت الان عمه های من و بابابزرگم میونه شون شکراب نمیشد!, ...ادامه مطلب

  • اگه یه روزی آدم بزرگی بشم

  • اگه یه روزی آدم خیلی بزرگی بشم و بتونم اینقدر قوی بشم که به اسونی زندگی آدمها رو عوض کنم تو جهتی که خودشون دوست دارن اگه یه روزی اونقدر قوی بشم که بتونم به بچه ها چیزی رو بدم (نه الزاما پول) که تو بچگی خودم دوست داشته باشم اگه یه روزی اینقدر قوی بشم که به آدمها کمک کنم که بفهمن که خودشون برای رسیدن به اهدافشون کافی هستن و به کسی نیاز ندارن، نیازی ندارن که کسی خوشبختشون کنه، خودشون کافی هستن،  اگه اون روز ازم بپرسن چی باعث شد اینجا برسم؟ که به همه اهداف خودم برسم و زندگی بقیه رو هم عوض کنم؟! خواهم گفت: هرکس من رو دید (مخصوصا ایرانیا) گفت تو دو تا آینده در انتظارته 1. یا خیلی بدبخت میشی و به فنا میری 2. یا به شدت موفق میشی طوری که حالا حالا کسی به گرد پات نمیرسه و وقتی درست فکر کردم دیدم یه عده درست میگن من "وسط" ندارم یه روز نشستم فکر کردم دیدم دو تا راه بیشتر ندارم یا قراره خیلی بدبخت شم، یا قراره اینقدررررررررر موفق بشم که زندگی بقیه رو هم عوض کنم و اثرگذار باشم و اثرگذار بمیرم و دومی رو انتخاب کردم. , ...ادامه مطلب

  • بزرگترین آرزوی من

  • در ادامه صحبتهای پست قبلیم... امیدوارم بعد از چند سال موندن تو این کشور و اون کشور، چندین سال بعد بتونم برگردم کشورم و حداقل به چند نفر بتونم کمک کنم.... تنها آرزوم قبل از مرگم این هست که بتونم برای خانواده ام، برای عشقم، برای دوستام، برای مردم دنیا و مخصوصا برای مردم کشورم مفید باشم. نمیدونم چجوری به هر کی از راه خودش مطمئنم راهی هست...,بزرگترین ...ادامه مطلب

  • آپشنی به نام داداش بزرگ

  • خدا جونم!!! همه داداش بزرگ دارن!! چرا به من یکی ندادی آخه! حتی خواهر بزرگ بهم ندادی!!!!! چرا به همه سه تا میدی به من نمیدی!!! گاهی وقتا حس میکنم اگه یکی مثل جدی داداش بزرگم بود چقدر خوب میشد. واقعا حسرت خونوادشو میخورم خدایا! فک کن، یه داداش دلسوز و مهربون و باسواد و باشعور (اگه اخلاق ظاهرا تند و افتضاحشو فاکتور بگیریم) با رنگ و بوی جدی تو خونه ما میبود!!! من الان همه قله های موفقیتو فتح کرده بودم!!! همه رو!! بدون استثناء!! الان یه دختر خیلی موفق بودم. به همه ارزوهام رسیده بودم!  دوست داشتم لباسایی که خریدمو نشون جدی بدم! اگه داداشم میبود، میتونستم نشونش بدم الان!, ...ادامه مطلب

  • آرزو

  • وقتی به مشکلاتم فکر میکنم، به طرز مزخرف و اتوماتیک و اعصاب خرد کنی فکر خودکشی کردن دوباره تو مخم استارت میخوره... این حسو دوست ندارم. خیلی میترسم. میترسم که نتونم وضعیت رو عوض کنم و تو یه لحظه ناخوداگاه ضمیرم بهم فرمان بده برو خودتو بکش! و من حرفشو گوش کنم. نمیخوام حتی بهش فکر کنم ولی وقتی این فکر تو وجودم قوت میگیره بد قوت میگیره. بد! ازون روز میترسم که همه اراده ام، هم پشتکارم، همه توانم، همه خوشبینیهام، مقابل زندگی کم بیارن. حتی بهش فکر هم نمیکنم، ولی متاسفانه به همون اندازه که نیمه خوشبین و امیدوار من خیلی قوی هست و به هرچی که فکر میکنه میرسه، اون بعد ,آرزو,آرزوهای بزرگ,آرزو افشار,آرزو نیکبین,آرزو چت,آرزوی عروسک پارچه ای,آرزو غفاری,آرزو امانی,آرزو معتمدی,آرزوی سلامتی ...ادامه مطلب

  • آرزوهای برآورده نشده قبل از شب تولدم - 2

  • دومین آرزوم که براروده نشده تا الان (شاید تا دو ساعت دیگه برآورده بشه!!!) اینه که فکر می کردم تا روز تولدم حتما دانشجو میشم... اما نشدم! , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها